شعر از میزاده عشقی شاعر مشروطه است
از قبر برون آی و ببین ذلت ما را
این ذلت ایرانی و ویرانی ایران
آوخ که لحد جای تو شد تا بقیامت
رفتی و ندیدی تو پریشانی ایران
از وضع کنونی و ز بدبختی ملت
زین فقر و پریشانی و ویرانی ایران....
عشقی بود ار نوحه گر امروز عجب نیست
خون می خورد از دیدۀ ایرانی ایران
|
+|
نوشته شده در پنجشنبه سی ام تیر ۱۳۹۰ساعت 18:10  توسط مدیر وبلاگ
|